یه لحظه از شدت محبت اشک تو چشمام حلقه زد فک کنم شرایط من از بچه سر راهی گذشته در حد موش آزمایشگاهی روم حساب میکنن تو خونه
نمیدونم این قضیه باباها چیه که کولرو خاموش میکنن . حالا کولر فدا سرتون در و پنجره روهم میبندن بعد که اعتراضم میکنی میگه هممون و مریض کردی رفت .
آخه باباست ما داریم
***
*****************************
***
طبقه بالامون شرکته، ب بابا میگم بابا اینا منو نمیخوان ؟
خواهرم چپ چپ نگاه کرد،گفتم ب عنوان آبدارچی، مامانم ی نگاه عاقل اندر سفیه بهم کرد گفت آبدارچی؟
تو دلم گفتم الان میگه اینهمه درس خوندی ک آبدارچی شی، یهو دیدم برگشته میگه آخه تو بلدی چای دم کنی ک میخوای آبدار چی شی؟
یعنی له شدما
***
*****************************
***
(سوکس شم اگه دروغ بگم)
سر سفره نشسته بودیم مامانم گفت برو اون فلفل ها رو بیار با آبگوشت بخوریم پا شدم آوردم تعارف کردم هیشکی نخورد بعد خودم یه دونشو خوردماز بس تند بود آتیش گرفتم بعد مامانم به بابام میگه مرد دیدی گفتم این فلفلا شیرین نیستن ؟
یه لحظه از شدت محبت اشک تو چشمام حلقه زد فک کنم شرایط من از بچه سر راهی گذشته در حد موش آزمایشگاهی روم حساب میکنن تو خونه
***
*****************************
***
عروسی دایی جونمه رفتن باغ واسه آتلیه فیلمبردار جامونده !
بشمار١ بابا لباسارو برده خشکشویی قراربوده ساعت٣بره تحویل بگیره الان ساعت٧غروبه مالباس نداریم !
بشمار٢ میریم توشهر دیدیددید بکنیم ماشین عروس خراب شد امداد خودرو عروس وداماد و یدک کشید .
بشمار٣ گوسفند گرفتیم جلو پاشون قربونی کنیم لحظه پیاده شدن عروس گوسفند فرارکرد .
بشمار٤ گروه موسیقی شروع کردن مجلس گرم کنن سیم کشی تالار آتیش گرفت،به این میگن ازدواج با اعمال شاقه.
داییه بدشانسه من دارم؟
***
*****************************
***
ی مامان بزرگ دارم وقتی به نفعش نباشه نه گوشاش میشنوه نه چشاش میبینه نه پاهاش جون داره .
ولی وای به حال روزی که من با تلفن صحبت کنم گوشاش تییییییییییز به تیزی چاقو زنجان یا اگه به نفعش باشه چشاش به دوربین شکاری میگه زکی تازه به جون خودم پرشش از جوب هم دیدم
ولی خدا سایه اش رو از سرمون کم نکنه. اونایی که مامان بزرگشون اینطوریه بزنن لایکو !
***
*****************************
***
ب خالم میگم این رگه پشت چشمت؟
میگه پ ن پ طناب بستیم لباس آویزون کنیم !!!
آخه من چی بگم ب این فک و فامیل سر خوش، هر کدوم ی مدلن !!!!!
***
*****************************
***
یه بار خوابیده بودم بچه خواهرم5سالشه اومد یک سیلی خفن خوابوند در گوشم .
روانی شدم داد کشیدم سرش چرا زدی نمیبینی خوابم .
بیچاره زد زیر گریه که دیگه مگس روت بشینه فراریش نمیدم !!!
خواهرزادس داریم
***
*****************************
***
امروز یه لباس واسه دخترم گرفتم که عکس دوتا الاغ روشه مامانم هم میگه عکس مامان باباشو زده رو لباسش مامانه ما داریم ها